2733
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام دوستان آره آرتین جون این آقا رضا رو اعصابه دهنش هم کجه بنده خدا، لج آدمو در میاره من از سحر و عمش هم بدم میاد همینطور از لارا کلا بازیگر نچسب زیاد داره!!!!
2728
خلاصه قسمت 71 و 70 فریحا نویسنده: mozhgan shams - دوشنبه ۱٠ آذر ،۱۳٩۳ امیر برای اینکه لج فریحا را در بیاورد هر روز با یک دختر به اپارتمان می اید ولی با انها کاری ندارد و در انتها دخترها شاکی می شوند و می روند. لارا به نزد پدرش وی رود و می گوید که اگر بخواهی نصف ثروت مادرم را بگیری ابرویت را همه جا می برم. بابای لارا این موضوع را به مادر لارا می گوید و مادر لارا می گوید در کارهای ما دخالت نکن لارا.فریحا همش حالش بد است امیر هم همین طور هر دو از جدایییشان ناراحتن جانسو نمیتونه خودش رو بگیره و زنگ امیر میزنه و میگه امیر اگه برنامه ای نداری میشه یکم با هم وقت بگذرونیم امیر هم قول میکنه و میگه مشکلی نیست امشب بیا از طرفی دیگر لارا خیلی بخاطر پدرش ناراحت است و میخواهد خودش رو اروم کند و علیه پدرش در دادگاه صحبت کند و یا هانده صحبت میکندهالدون که خیلی به صنم خانوم شک کرده است به دنبالش شخصی رامیفرستن تا اورا تعقیب کنند وقتی تعقیبش کردن صنم خانم خودش ه پیش هالدون می اید تا با هم باشن زهرا خانم مادر فریحا هم که به ان خانه رفته است که ظاهرا عشق جوانی اش بوده این اقا و این دختره هم دخترش و اصلا هم دوست ندارد که زهرا کار کند شب هم جانسو پیش امیر میره و خیلی تا صبح مست میکنن ولی امیر دست هم بهش نمیزنه صبح فریحا وقتی میاد برا سرویس دهی جانسو در رو باز میکنه وای دلم میخواد جانسو رو بکشم بعدش دعوا میکنن امیر بلند میشه و فریحا رو از خونه بیرون میکنه اقا لوند هم میخواد از استانبول ره میگه تا اول برم از فریحا خداحافظی کنم وقتی میره امیر اونارو میبینه دیوونه میشه و تا خونه دنبالش میره و ا هم دعوا میکنن اقا لوند و امیر درگیر می شوند امیر لوند را هل می دهد و او سرش به لبه کشتی می خورد فریحا هم رسیده و حسابی ترسیده از سر لوند خون می اید و تعادلش را از دست می دهد و در اب می افتد.
خلاصه قسمت 72 و 73 فریحا نویسنده: mozhgan shams - چهارشنبه ۱٢ آذر ،۱۳٩۳ خلاصه قسمت 72 فریحا. بعد از اینکه لوند در اب می افته فریحا و امیر او را به بیمارستان می رسونن ولی لوند از امیر شکایت نمی کنه. صنم هم به بیمارستان می اید و هالدون هم او را تعقیب کرده . صنم وقتی هالدون را می بینه می گه سرم درد می کرد امدم اینجا دکتر اما دکترش نیست در اتاق لوند باز می شه و صنم لوند را می بینه اما جلوی هالدون نمی تونه کاری بکنه و می ره. اینجا خیلی به نظرم با مزه است که فریحا هم عشق صنم لوند را در اختیار دارد و هم عشق جانسو دختر خوانده صنم امیر را. کلا با این مادر و دختر مربع عشقی شده. به نظر می اید که لوند هم خیلی از فریحا خوشش امده. لوند بعد از مرخصی از بیمارستان می گوید که من تصمیمم عوض شد و دیگر نمی روم تو هم اگر خواستی بیا دیدنم. سحر فکر می کند که محمد مثل ان انگشتر می خواهد او را برای محل زندگی شان هم سورپرایز کند ولی محمد می گوید که من می خواهم بیایم خانه شما زندگی کنم و پول اجاره را خودم بدهم و حال سحر خراب می شود. خلاصه قسمت 73 فریحا .مامان امیر با هالدون دعوا میکند که چرا نمیتونی امیر رو پیدا کنی .اون کسی که اومده بود صنم رو تعقیب کنه صنم خیلی بهش شک کرده هانده لارا رو میبره پیش دوستش وکیله وقتی لارا اینو میبینه که خیلی جوونه مسخره میکنه و میگه این دیگه کیه و میره .زهرا خانم مامان فریحا هم با محمد صحبت میکنه و میگه مطمئنی این دختر مناسب توهه که محمد دوباره میگه اره .ایسون خانم مامان امیر میاد ولی کورای چون هیچ جوابی درمورد امیر نداره دررو براش باز نمیکنه.دوباره فریحا میاد که اشغال هارو جمع کنه ولی امیر در رو باز نمیکنه. برای لارا گل میاد زنگ مامان لارا میزنن میگن دخترتون مدرسه نمیاد مادر لارا میگه میدونم چرا مدرسه نمیری دوست پسر پیدا کردی لارا هم میگه من به این چیزا احتیاجی ندارم .کولثوم دختر عمه ی فریحا از فریحا میپرسه عشق چطوریه فریحا بهش میگه تاحالا دستت با کاغذ بریدی اونم میگه نه بعدش میگه مثل اونه اروم اما دردت میاد. چون فریحا تو بهترین دانشگاه ترکیه قبول شده خیلی عمش بهش حسودی میکنه هالدون دوباره نگاه عکس های صنم با لوند میکنه و میگه برا فردا یک قایقی اماده کنین .زهرا برای نظافت خونه ی امیر میره و اونجا رو تمیز میکنه محمد در ازدواج با سحر خیلی شک داره.امیر به زهرا میگه تو از اول بازی میخواتی یک داماد پول دار پیدا کنی که شمارو از بدبختی نجات بده .عمه ی فریحا به فریحا شک کرده و میگه نمیدونم بالا چی هست که هی فریحا میره بالا زهرا با امیر دعوا میکنه و امیر سرش داد میزنه فریحا صداش میفهمه و عصبانی میشه و میره امیر با طعنه بهش میگه مامانت یادش رفت پولش ببره فریحا پول پاره میکنه امیر میگه برو گم شو بیرون فریحا در قفل میکنه و کلید از پنجره میندازه بیرون و میگه باید به حرفام گوش بدی .فریحا میگه من با همتون فرق میکردم روز اول دانشگاه امیر میگه وقتی من اینقدر دوست داشتم چرا اینقدر گولم دادی فریحا بهش گفت ترسیدم از دستت بدم فریحا گفت یادته بهت تو کتاب خونه گفتم دوست دارم بزرگترین دروغم این بود.فریحا میگه این کارو کردم چون میترسدم ولی امیر اصلا باور و قبول نمیکنه فریحا میگه دوست دارم امیر میگه خدا لعنتت کنه امیر میگه همتون تاوان کارتون پس میدین. جانسو کلید میبینه و در میاد باز میکنه فریحا میره بیرون شب دوباره امیر مست میکنه.زهرا به فریحا میگه وقتی امیر نمیخواد از اینجا بره پس بیا ما بریم امیر یادش گذشته میاد و غمگین میشه و به دانشگاه میره و یک دختر پرو میبینه و دختره میگه دست بندم گم کردم برام پیداش کن امیر میگه تو دیوونه ای ولی دست بندش پیدا میکنه اسمش ازرا بود و دست بندش داد .فریحا میگه نه ما از اینجا نمیریم دختر عمه ی فریحا میگه من خیلی استرس دانشگاه دارم فریحا میگه منم پارسال مثل تو استرس داشتم مثل اینکه دوباره دانشگاه باز شده و فریحا و کلثوم اماده شدن جانسو هم اماده میشه امیر هم همین طور و همه دانشگاه میرن ازرا و فریحا تو دانشگاه باهم اشنا میشن و تموم میشه.
2738
خلاصه قسمت 75و 74 فریحا نویسنده: mozhgan shams - یکشنبه ۱٦ آذر ،۱۳٩۳ خلاصه قسمت 74 فریحا: فریحا همش سر انگشتر با محمد بحث می کنه که گل فیدان دوست زهرا انها را در پارک می بینه و می گه که بهتره انها سر یک انگشتر توی پارک دعوا نکنند بابای فریحا می گه جریان چیه که زهرا می گه که محمد انگشتر فریحا را به سحر داده. رضا بابای فریحا هم با محمد صحبت می کنه محمد می گه که این فریحا با انگشتر بدلش ابروی من را برده و رضا می گه من با فریحا صحبت می کنم. امیر هم همش فریحا و محمد را تحت فشار قرار داده که پولش را برگردانند. جانسو با امیر وارد دانشگاه می شود و به دستشویی می رود جانسو می گه دیدی که تو لایق امیر نبودی و فریحا با طعنه می گوید که باید ازم ممنون باشی چون امیر برای اینکه لج من را دربیاورد با تو می گردد و بعد از دستشویی می رود یکی از دخترها به امیر می گوید که جانسو دارد گریه می کند امیر هم می رود به فریحا گیر می دهد که بهش چی گفتی تو هویت او را دزدیدی و داری همش اذیتش می کنی. فریحا هم به شدت عصبی می شود. زهرا خانم هم بابای ان دختر را که برایش کار می کرد که اسمش حسن بود را می بیند و می فهمد همان خواستگار قبلی اش بوده و سریع از انجا می رود. فریحا هم همش نزد لوند می رود و با او صحبت می کند. خلاصه قسمت 75 فریحا.کورای با هانده بحث میکنه کورای گفت اگه هی بخوای ازم بپرسی امیر کجاست کلیدهارابزار بروهانده گفت چرا برم وقتی امیر حتی بهم نگاه هم نمیکنه.اون پسر وکیله دوست دانشگاهی هانده از لارا خوشش اومده لارا میاد از ساختمان پایین و لارا میگه تو فقط دار وقتتو تلف میکنی اونم میگه چیزی که من زیاد دارم وقته محمد میره پیش سحر و میگه من نمیخوام ازدواج کنم سحر میگه یعنی چی شده چرا منصرف شدی اونم میگه من اینطوری هستم یک دفعه جا میزنم فریحا و امیر دوباره با هم بحث میکنن فریحا تو فقط منو زجر بده لازم نیست مامان خودم و خودت رو هم زجر بدی امیر میگه من برا عمدا همه رو زجر میدم به تو هیچ ربطی نداره.محمد لگد محکمی به ماشین امیر میزنه و بلند صداش میکنه ولی عهد ولی عهد همه ی ساختمون میان پایین بعدش امیر با خون سردی میره و با ماشینش میره محمد خیلی پرو استعمه فریحاخیلی رواعصابه و تمام میگه زنت چه زبونی داره هالدون میاد و به رضا بابای فریحا میگه بابت کار دیشب باید تو قسمت مسولین ساختمان صحبت کنیم رضا میگه شنیدی زهرا چی شد ابرومون رفت زهرا میگه توفقط فکر ابروی خودتی ولی من فکر پسرمم که داره از دستم میره ازرا دوباره میاد و با فریحا سلام و علیک میکنه فریحا ازش میپرسه به دانشگاه عادت کردی ازرا میگه خوبه ولی من تو خواب گاه میمونم امیر با چند تا دختر میاد برای زجر دادن فریحا ازرا بابا و مامانش میاد ولی اونا هم روستایی هستن امیر میاد یش فریحا میگه دیدی اون دختره چقدر راحت بود فریحا میگه اهان برا تو راحت بود ولی وقتی تو خونه ی هانده از فاصله ی طبقاتی صحبت میکردی چی هان ولی امیر باز قبول نمیکنه و میره.سوفی خانمدوباره میاد و زهرا میگه شماها از جون من چی میخواین ولی سوفی میگه پدر من شمارو دوست داشته زهرا میگه من اون موقع یک دخنر بچه ی کوچیک بودم فکر کنم باباش سرطان داره و داره میمیره بخاطر همین سوفی خانم اومده زهرا به محمد میگه که بورو به سحر بگو عصر بریم لباس عروس بخریم محمد میگه دیگه نمیخواد ما از هم جدا شدیم هالدون به اون کسی که تعقیب صنم میکنه میگه الان صنم کجاس میگه ساحل هالدون درجا زنگ صنم میزنه ازش میپرسه کجایی اونم ریلکس میگه اومدم اسکله لبنت ببینم و هالدون خیالش راحت میشه صنم پیش لبنت میره و ازش خداحافظی میکنه.جانسو میره پیش لارا و ازش میخواد که با هانده صحبت کنه که فریحا دختر سرایداره ولی لارا میگه تو باید دوباره داروهات بخوری و من نمیتونم در حق کسی بدی کنم مگه فریحا با من چیکار کرده نه جانسو من نمیتونم فریحا به کولثوم میگه من اصلا حال درس خوندن دارم بعدش کولثوم میگه یه وقت تنبلی نکنیا ممکنه بورسیت از دس بدی امیر رفت و به محمد گفت یا پول ماشینم میدین یا با پلیس میام میگیرمتون.فریحا به زهرا گفت حلقم از سحر پس بگیر زهرا فردا صبح میره دم درشون و سحر میره تو اتاقش مادر لارا میگه وقتی دخترم دوست نداره پس منم چیزی به اون مرد نمیدم لارا خیلی خوشحال میشه زهرا حلقه رو میخواد ولی سحر نمیده و میگه محمد خودش داده و خودش هم بیاد پس بگیره و نمیده هرچی زهرا میگه این حلقه برای ما مهمه و ارزش معنوی داره ولی نمیده دوباره فریحا میره پیش اقا لبنت و باهاش صحبت میکنه و تموم میشه
من دیگه نمیخوام نگاه کنم این سریالو اعصاب ادمو خورد میکنه!! خیلی ابکیه!!! صحنه های تکراری خیلی داره همش این اونو میبینه ناگهانی! ان اینو میبینه ناگهانی کل سریال صحنه های ناگهانی و در شرف لو رفتنه ولی به طرز معجزه اسایی همه چی به خیر میگذره!!
خلاصه قسمت 76 فریحا صنم که می فهمه راننده داره تعقیبش می کنه واسه همین میره پیش هالدون و می گه تو واسه چی راننده زن سابقت و فرستادی دنبال من همون لحظه هالدون لپ تابش رو می چرخه که عکس صنم در آغوش لونت رو به صنم نشون میده صنم می گه من که لوند رو بهت معرفی کردم پس چرا دوباره من رو چک می کنی . هالدون تقریبا قانع میشه . شب فریحا از دست امیر ناراحته میاد اتاق امیر رو میگه اگه میخوای من رو اذیت کن اما به خانواده ام کاری نداشه باش اما امیر میگه تو کسی هستی که میتونی یه شبه این پول رو دربیاری و به تختش اشاره میکنه ( یعنی بیا با من باش ) فریحا حرصش در میاد و امیر رو هل میده میگه هم از خودم بدم میاد هم از تو بعدم میره گریه میکنه و خاطراتش با امیر رو مرور میکنه که داشتن به هم هی می گفتن دوست دارم و از این حرفا .. از اون طرف لونت میره بار امیر رو به حسابدارش میگه میخواد حساب ماشین امیر رو اون تسویه کنه حسابدارش به امیر می گه و امیر ناراحت میشه . صنم امیر رو جلو ساختمون میبینه فک می کنه امیر عکسا رو به هالدون داده اما امیر میگه اگه من این کار رو کرده بودم می گفتم و بهش میگه زندگی ات رو به خاطر اون کاپتان خراب نکن اون با فریحاس.لج صنم در میاد میره کلی مشروب میخوره بعد رو لباس خوابش پالتو میپوشه و مست و پاتیل میره اسکله پیش لونت هالدون شک میکنه میره دنبالش تو کشتی کفشای صنم میشناسه . صنم هی به لونت میگفته میخوای ازمن جدا شی بزار حداقل خداحافظی خوبی داشته باشیم و عاجزانه به لونت التماس میکنه که هالدون میبینه و حمله قلبی بهش دست میده میخواد قرصشو در آره که از دستش مییوفته صنم متوجه اون میشه و قرص تو دستاش قائم میکنه که لونت پیداش نکنه بعد هم هالدون تو بیمارستان بستری میشه . فریحا خوشگل کرده که بره دانشگاه که امیر می بینتش و بهش میگه که کاپتانت میخواد همه پول ماشین رو بده که فریحا عصبانی میشه و امیر رو هل میده . جانسو درو ور آمیر میچرخه اما امیر محلش نمیزاره و حسابی ضایع میشه و جانسو در به در دنبال هالدون و صنم میگرده. خلاصه قسمت های 77 و 78 و 79 فریحا هالدون پس از دیدن صنم به بیمارستان میره و سخت بستری میشه جانسو خیلی ناراحته فریحا و امیر دوباره بحث میکنن هانده و کورای با هم دعوا میکنن فریحا محمد دیگه جواب قطعی خودشو راجب ازدواج با سحر داده و میخواد باهاش ازدواج کنه و یک ازدواج ساده ی ساده میکنن فریحا و همه هستن وقتی از سالن میان بابای امیر و امیر میبینشون و بابای امیر میگه فریحا تو این جا چیکار میکنی در ضمن اینو بگم که جانسو جای امیر رو به بابای امیر گفت.خیلی فریحا ناراحت میشه بابای فریحا میگه اینا تورو از کجا میشناسن فریحا جوابی نداره و بابای فریحا فریحا رو کتک میزنه زهرا میگه تو جرعت نداری دست روی دخترم بلند کنی و دیگه حق نداریدست روی دختر من بلند کنی چند دفعه اینو تکرار میکنه محمد و سحر داخل خونه هستن که اون مرده که سحر دوست داره بنزین میاره و خونه رو اتیش میزنه و به زوری محمد و سحر از خونه میان بیرون وقتی میان بیرون میاد خونه ی بابای فریحا بعدش هالدون تو بیمارستان میمیره و صنم خیلی ناراحت میشه.هانده جای امیر میفهمه و میرن اوناجا کولثوم میره به فریحا میگه فریحا هم برای لج امیر میره دم درشون و میگه اشغال دارین هانده و اون پسر وکیله همه میبیننش و فریحا میگه پس حتما اشغال ندارین و میره فریحا وقتی میره دانشگاه همه اونو مسخره میکنن ولی باز فریحا خیلی طرف دار داره وقتی میره اون پسر وکیله میاد پیش فریحا و میگه امیر تورو بخاطر پول میخواست اگه نمیخواست پس کوش پس دیدی ولت کرد و رفت و اشتباهت از روز اول اشتباه بود ولی الان میتونی جبرانش کنی و الان با من باش امیر یک دفعه میاد و مشت کاریش میکنه فریحا میره و ناراحت میشه هنور امیر و فریحا خیلی همو دوست دارن ولی باز دعوا میکنن فریحا وقتی وارد کلاس میشه همه مسخرش میکنن که دختر سرایداره.
خلاصه قسمت های 80 تا 82 فریحا نویسنده: mozhgan shams - دوشنبه ٢٤ آذر ،۱۳٩۳ خلاصه ی قسمت 80 و 81 فریحا هانده میاد پیش ایسون و برا عمدا خبر دعوای امیر و ایکلر همون وکیله رو به ایسون میگه سحر میره بدل فروشی با عمش و میخواد بدلی حلقه رو بخره و بدلیش رو هم پیدا میکنه صنم تو اتاق هالدون میره و همه چیز ی که مربوط به خودش و لبنت بوده رو نابود میکنه ایسون خانم خیلی نگرانه امیره عمه ی فریحا خونه ی جدید میخره و میره سحر اون حلقه ی بدلی رو میده فریحا و میگه دلخوری ما بخاطر این حلقس امید وارم دیگه بینمون دلخوری نباشه ایسون خانم یک کار خیلی خوب میکنه میره پیش امیر و نامه ای رو که فریحا براش نوشته بوده رو بهش میده و میگه اینو فریحا چند ماه پیش برای تو نوشته بوده من الان بهت دادمش امیر نامه رو میخوانه و ناراحت میشه.فریحا حلقش میده به امیر ایسون خانم خوانه ی امیر میاد و خونشون رو تمیز میکنه جانسو بخاطر مرگ پدرش داغون شده خاله ی جانسو همون بلقیس داخل فیلم روزگارتلخ خاله ی جانسو است وارد فیلم شده و جانسو رو خیلی دلداری میده زهرا به سوفیا همون دختر عشق جوونیش زنگ میزنه و دلیل بیماری باباش میخواد و سوفیا ازش میخواد با باباش صحبت کنه ولی زهرا قبول نمیکنه خیلی هانده دنبال دردسر میوفته و میخواد با فریحا دعوا کنه و فریحا بهش میگه نمیتونی کاری کنی که بورسیه ی تحصیلیم از دست بدم وکیل هالدون میاد و میگه چون اقا هالدون وصیت نامه ای ننوشته نمیشه ارثیش به طور خودش تقسیم کرد پس باید به صورت قانونی یعنی 25 درصد ارثش به شما یعنی صنم خانم میرسه و 75 درصد هم به دخترش یعنی جانسو میرسه و یاسد مدیر جدید هتل بشه صنم میگه جانسو دختریه که از نظر روحی خوبی نداره و وکیل میگه پس جانسو خودش باید رضایت بده که شما مدیر هتل بشید.فریحا حلقش میده به امیر ایسون خانم خوانه ی امیر میاد و خونشون رو تمیز میکنه جانسو بخاطر مرگ پدرش داغون شده خاله ی جانسو همون بلقیس داخل فیلم روزگارتلخ خاله ی جانسو است وارد فیلم شده و جانسو رو خیلی دلداری میده زهرا به سوفیا همون دختر عشق جوونیش زنگ میزنه و دلیل بیماری باباش میخواد و سوفیا ازش میخواد با باباش صحبت کنه ولی زهرا قبول نمیکنه خیلی هانده دنبال دردسر میوفته و میخواد با فریحا دعوا کنه و فریحا بهش میگه نمیتونی کاری کنی که بورسیه ی تحصیلیم از دست بدم وکیل هالدون میاد و میگه چون اقا هالدون وصیت نامه ای ننوشته نمیشه ارثیش به طور خودش تقسیم کرد پس باید به صورت قانونی یعنی 25 درصد ارثش به شما یعنی صنم خانم میرسه و 75 درصد هم به دخترش یعنی جانسو میرسه و یاسد مدیر جدید هتل بشه صنم میگه جانسو دختریه که از نظر روحی خوبی نداره و وکیل میگه پس جانسو خودش باید رضایت بده که شما مدیر هتل بشید. خلاصه ی قسمت 82 فریحا .بابای امیر میگه اجازه نمیدم اینطوری سرخودت بیاری و اگه بخوای میتونیم راحت فریحا رو بدبخت کنیم ولی امیر قبول نمیکنه خاله ی جانسو با صنم خانم جر و بحث میکنه و میگه تو هی کجا میری صنم هم میگه دارم کارای مرگ هالدون انجام میدم فریحا پیش امیر میره و میگه قسم میخورم حلقه رو نفروختم و یکدفعه خش میکنه امیر اول میگه فریحا مسخره بازی در نیار و بلند شو بعدش میفهمه واقعیه بلندش میکنه و میبرش بیمارستان و امیر یکم ترسیده لارا اصلا حال و حوصله جانسو نداره و مامانش گیر میده بورو دیدن جانسو و مامان لارا میگه اگه زنگ بابات بزنی حالت بهتر میشه لارا با عصبانیت میگه من هیچ وقت بهش زنگ نمیزنم.دکتر به فریحا میگه حالت خوبه و لازم نیست نگران باشید امیر میگه نگاه حال و روزم بکن فریحا میگه من ناخواسته این کارو رو میکردم فریحا میگه بورو من حالم خوبه امیر هم میره اصلا اینا قصد صلح ندارنا امیر زنگ کورای زد و گفت فریحا تو بیمارستانه بورو دنبالش کورای هم میره سحر صدای محمد میفهمه که بدهی به بار اورده عمش میگه بیا زودی از زندگی اینا بریم بیرون سحر میگه فردا هرطور شده حلقه رو میفروشم لونت میره پیش امیر و میگه دست از ازار فریحا بردار اون تو زندگی تو نیست تو هم از زندگیش بورو بیرون امیر میگه تو خیلی زیادی حرف میزنی و میره لونت هانده به دیدن جانسو میره و با هم صحبت میکنن و دل داریش میده.هانده دوباره تو دانشگاه تیکه ای میزنه و ازرا میاد بهشون تیکه ای میندازه و اونا میرن فریحا بهش میگه ازرا خانم دیگه جلو راه من سبز نشو من اصلا دوست خوبی نیستم سحر به بازار بزرگ میره و حلقه رو میده به بک مغازه اون مغازه دار وقتی میبینه حلقه خیلی گیرونه و به مغازه ی کناریشون میگه اون میگه این حلقه الماس گران قیمتی وسطشه و باید به بهترین مغازه دار این بازار که همون مغازه ای که امیر پیشش حلقه رو خریده و اون مغازه دار میفهمه و سریع زنگ امیر میزنه و امیر سریع میاد و سحر شروع به التماس کردن میکنه که زنگ نزنه به پلیس امیر زنگ فریحا میزنه فریحا سریع میاد و حمله به سحر میکنه و میگه ای دزد کثیف صنم دوباره پیش لونت میره و میگه بیا دوباره شروع کنیم من ازاذ شدم ولی لونت قبول نمیکنه و میگه من نمیتونم امیر فریحا و سحر میخواد برسونه اصلا فریحا نمیتونه خودش کنترل کنه و همش سحر میزنه خخخخخخخخخخخخ مسخرس امیر از فریحا بات حرفش معذرت خاهی میکنه ولی فریحا میگه من دیگه ما دیگه لیاقت همو نداریم امیر میگه پس اینطوریه و حلقه رو کلا میندازه رو دریا و سحر خیلی مسخره میگه وای 45 هزار دلار ریخت تو دریا و امیر با عصبانیت میره تو ماشین.
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز