وای خدا چقدر خندیدم.من اولین باری که تو عقد با شوهرم خوابیدیم نمیدونستم این وقتی خسته اس حرف میزنه.یه شب من رو تختم بودم اونم پایین تختم خوابیده بود.یهو نصف شب با صدای پیس پیس کردن شوهرم از خواب پریدم.خیلی ترسیدم گفتم چی شده؟گفت نترس گربه زیر تخته.منو میگی سکته کردم.شدیدا از گربه میترسم.پاشدم وایستادم رو تختم که گربه نپره روم.حالا هی با خودم میگم اخه گربه چجوری اومده تو اتاق من.خولاصه من تا ده دقیقه درگیر شوهرم بودم.فکر کردم بیداره اخه چشماش باز بود جوابمم میداد.یهو در همون حال که دستش ریر تخت من بود خوابش برد.فرداش که گفتم کلا منکر شد.الانم که خونه خودمونیم زیاد حرف میزنه.چرت و پرت میگه من هر هر میخندم بهش.البته خیلی وقتام تو خواب باهام رابطه داره.فک کنید خوابه بعد منم خوابم میبینم اومده و ... .فرداش که میگم کلا یادش نیست ترتیب منو داده.چندبار تو مسافرتای دسته جمعی که یکجا میخوابیدیم با خواهر و دومادمون داشت ابروریزی میکرد بیدارش میکردم با نیشگون
خداوندا کاری کن دانسته یا ندانسته چیزی را که میشکنم دل کسی نباشد...