2733
2739
امروز این روز مهم و حیاتی و تاثیر گذار در سرنوشت آیندگانمون... منو پدر و مادرم شالو کلاه کردیم و ساعت 2 بعد از ظهر بدو که ر* ای بدیم... بعد از رسیدن به محل مورد نظر که یه مدرسه بود و ماشینمونو تو حیاطش پارکیدیم یکم حجابمونم بیشتر رعایت کردیم ( نمیدونم چرا ها) و رفتیم تو. ساعت دو بعد از ظهر در اون حوزه پشه هم بال نمیزد و الحمدالله خودمون بودیم فقط... آقای محترم مسئول دوتا برگه داد خدمتمون و گفت این آبیه مال مجلس شور* ای اسلامیه اون کرمه مال مجلس خ* برگان. کرمه رو بندازین تو ظرف در آبی و آبی رو بندازین تو ظرف با در کرم. مامانم خیلی جدی و شیک جلو ظرف آبی ایستاد و نوشت و اومد تا کنه که بابام بهش گفت عههه چرا مال خ* برگانو اینجا نوشتی؟؟؟ مگه گوش ندادی چی گفتن؟؟ منم در دل به مادرم میخندیدمو مشغول نوشتن بودم و داشتم برگه رو تا میزدم که بندازم تو صندوق که پدر محترم دوباره فرمود عهههه مگه نمیگممم این کاغذ ابی مال خ* برگانه؟؟؟ چرا عین مامانت اینجا نوشتی باز؟؟؟ من 😆😆 مامانم 😁 بابام 😡😠 قدم بعدی اصلاح کاغذ بود و مقداری خط خطی صرفا برای تزیین کاغذ بعد رفتیم سر اون صندوق در قرمزه و لازم به ذکره که بابام اون کاغذای ابی تو دستش بودن و شروع کردیم به نوشتن... که بابا ی محترم کم مونده بود با مادر دست به یقه بشه چرا که مادرجون نمیدونم به چه دلیل رو برگه کرم اسم نمایندگان مجلس شورای اسلامی رو نوشته بود !!!! دیگه دوباره یکم برگه رو با خط های کج و معوج مزین کردیم که اسم درست رو بنویسه مادرم... برگه کرمو انداختیم تو صندوقشو بابامم رفت برگه های ابی رو بندازه تو صندوق که مادرم در یک حرکت ضربتی به بابام گفت نههههه ( مثل این فیلم هندیا هست )
خدایا همون که تو میخوای درسته. ولی یکمم اونو که من میخوام به خوشی قاطیش کن. آمین..... 🙏🙏
بابام که نزدیک بود سکته کنه و اکسیژن لازم شه، گفت چیه ؟؟؟ مامانم گفت این دوتاس!! نباید هر دو رو بندازی تو یه جا بابام : هردوش ابیه مامانم : خب دوتاس ! باید دوجا بندازی یا یه جا بابام : جفتش ابیههه مامانم : ولی باید بندازی تو دو جا هااا بالاخرهههههه بعد از اینکه بابام به میزان لازم کچل شد اومدیم بیرون. و سوار ماشین شدیم که بریم بیرون. و در ورودی دو لنگه بود که یه لنگش بسته شده بود. یه دونه ازین قفل فلزیا هم وسط اون لنگه ی بسته شده بود. بابام به مامانم گفت پس تو برو اون لنگه رو باز کن که ماشین رد شه مامانم : نههه اون قفلو ببین!!!! در قفل شده ما نمیتونیم بیرون بریم. بابام : خانومممممم در که یه لنگه ای قفل نمیشه باید دو لنگه با هم باشه مامانم : نهههه فک کردی همه مثل تو خنگن؟؟ اون قفلو نمیبینی؟؟؟ واسه اینه که در قفله!!! بابام بهت میگم برو درو باز کن عهههه مامانم هم که به شدت عصبی میشه اگه رو حرفش حرف بزنن با حالت تهدید امیزی گفت باااااشه ولی اگه در باز نشد میزنم قفلو تو سرت!!!! و به این ترتیب رفت درو باز کنه و در هم باز شد مسلما و مامانم با لبخند ژکوند اومد سوار ماشین شد و هرچی بابام میگفت جواب میداد : خب حالا ساکت باش من اصلا اینو نگفتم که!!!! اینم از روز رای دادن ما. 5 دقیقه رفتیم. 5 تا سوتی دادیم
خدایا همون که تو میخوای درسته. ولی یکمم اونو که من میخوام به خوشی قاطیش کن. آمین..... 🙏🙏

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
منم تنها رفتم یه ساعت ب کاغذای دستمو رنگ صندوقا زل زده بودم ک آخرش یه آقایی گف تو کدوما بندازم. نه که اولین رایم بود
موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد* فهمید دیوونم موهاشو کوتاه کرد
2738
خاله امیر علی اینجا هم زده بود ولی فک کنم مامانم یواشکی اکس مکس زده بود تو این دنیا نبود
خدایا همون که تو میخوای درسته. ولی یکمم اونو که من میخوام به خوشی قاطیش کن. آمین..... 🙏🙏
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز