این مطلب رو دیروز در صفحه 336 گذاشتم
الان مطلبی رو زیر همین مطلب ص336 می گذارم که نشون دهنده شایعه بودن اون مطلبه
تو آشپزی یه اصطلاح است که میگن: بذارید تا قوام بیاد!
اصطلاح قوام اومدن به معنی سفت شدن و جا افتادن غذاست.
اما حکایت اون جالبه:
یه روز به قوام السلطنه گزارش میدن که ماست گرون شده،بازاری ها ماسترو میدن کیلویی 1 ریال!
قوام اعلام میکنه: ماست کیلویی 10 شاهی؛ هر کی بیشتر بفروشه جریمه میشه!
چند روز بعد به قوام گزارش میدن که بازاریها آب میریزن تو ماست، یه ماست آبکی درست کردن، اسمشرو هم گذاشتن ماست قوام، میفروشن کیلویی 10 شاهی!!
اما یه ماست سفت و خوب دارن، اون رو میدن کیلویی 1 ریال!
قوام با لباس مبدل میره تو بازار، به لبنیاتی میگه: 10 کیلو ماست بده؟
فروشنده میگه: ماست خوب بدم یا ماست قوام؟
قوام السلطنه میگه: ماست قوام بده!
اون هم 10 کیلو ماست بهش میده، قوام به 10 تا از مغازههای بزرگ دیگهی تهران هم سر میزنه و همین کارو تکرار میکنه؛
بعد دستور میده در ده تا از میدونهای بزرگ شهر فلک درست کنن، سره هر میدون یکی از فروشندهها رو فلک میکنن؛ بعد دستور میده از ساعت 8 صبح اونارو فلک کنن!
به گزمهها دستور میده پاچه شلوار فروشندههارو محکم با کش ببندند، بعد ماسترو از بالا میریزن تو شلواراشون، از بالا هم شلواراشونرو با بند محکم میبندند، بعد هم به جارچی میگه: به همهی فروشندهها بگید ساعت 6 عصر بیان تا ماست قوامرو نشونشون بدم!!
ساعت 6 عصر هم که آب ماستها از شلوار رد شده بود و یه ماست سفت و چکیده، توی شلوارها باقی مونده بود...
قوام میگه: این ماست قوامه!! کیلویی 10 شاهی؛ بعد هم بدنِ نیمه جون فروشندههارو میکشه پایین!
از اون روز اصطلاح قوام اومدن در آشپزی رایج شده و وقتی میخوان بگن که بذارید تا آب غذا گرفته بشه؛ میگن: بذارید تا قوام بیاد!
__________________________________________________________________________________________
شایعه از چه قرار است؟
یه روز به قوام السلطنه گزارش میدن که ماست گرون شده،بازاری ها ماسترو میدن کیلویی 1 ریال!
قوام اعلام میکنه: ماست کیلویی 10 شاهی؛ هر کی بیشتر بفروشه جریمه میشه!
چند روز بعد به قوام گزارش میدن که بازاریها آب میریزن تو ماست، یه ماست آبکی درست کردن، اسمشرو هم گذاشتن ماست قوام، میفروشن کیلویی 10 شاهی!!
اما یه ماست سفت و خوب دارن، اون رو میدن کیلویی 1 ریال!
قوام با لباس مبدل میره تو بازار، به لبنیاتی میگه: 10 کیلو ماست بده؟
فروشنده میگه: ماست خوب بدم یا ماست قوام؟
قوام السلطنه میگه: ماست قوام بده!
اون هم 10 کیلو ماست بهش میده، قوام به 10 تا از مغازههای بزرگ دیگهی تهران هم سر میزنه و همین کارو تکرار میکنه؛
بعد دستور میده در ده تا از میدونهای بزرگ شهر فلک درست کنن، سره هر میدون یکی از فروشندهها رو فلک میکنن؛ بعد دستور میده از ساعت 8 صبح اونارو فلک کنن!
به گزمهها دستور میده پاچه شلوار فروشندههارو محکم با کش ببندند، بعد ماسترو از بالا میریزن تو شلواراشون، از بالا هم شلواراشونرو با بند محکم میبندند، بعد هم به جارچی میگه: به همهی فروشندهها بگید ساعت 6 عصر بیان تا ماست قوامرو نشونشون بدم!!
ساعت 6 عصر هم که آب ماستها از شلوار رد شده بود و یه ماست سفت و چکیده، توی شلوارها باقی مونده بود...
قوام میگه: این ماست قوامه!! کیلویی 10 شاهی؛ بعد هم بدنِ نیمه جون فروشندههارو میکشه پایین!
از اون روز اصطلاح قوام اومدن در آشپزی رایج شده و وقتی میخوان بگن که بذارید تا آب غذا گرفته بشه؛ میگن: بذارید تا قوام بیاد!
واقعیت چیست؟
سناریوی خنده دار و این همه اعداد و ارقام دقیق در وزن و ساعت و قیمت و ... کافی بود که به ساختگی بودن داستان شک کنیم و در جستجوهایی که داشتیم به ریشه ای بسیار ساده تر و البته کهن تر برای این اصطلاح رسیدیم.
دهخدا قوام را با این کاربرد این چنین هم معنی کرده است که با معنی ساده این واژه عربی همخوانی دارد:
استواری و پایداری، غلظت و بستگی شایسته در شربت ها.
- قوام آمدن شربت: دارای بستگی و غلظت شایسته شدن . (ناظم الاطباء) : و چندان بر آتش بگذارند که قوام پالوده گیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
فرهنگ ناظم الاطباء در دسترس ما نبود اما کتاب ذخیره خوارزمشاهی نوشته اسماعیل گرگانی (جرجانی) که در سال 504 قمری (و قرن ها پیش از احمد قوام) نوشته شده است بارها این واژه را با کاربردی مشابه آنچه که امروزه به کار میبریم استفاده کرده است. برای نمونه در بخش هایی از این کتاب میخوانیم:
- اندر شناختن حالهای تن از قوام رسوب.
- باب پنجم: اندر شناختن حالهای تن از قوام عرق .
- و سبزیهای ریزه کرده در تغاری کنند و سرکه و دوشاب بر بالای آن ریزند مشت زنند تا خوب خمیر شود و در آفتاب نهند و تا 14 روز هر روز سرکه و دوشاب ریزند و برهم زنند و در آفتاب نهند تا به قوام آید.
- اما سبب تر کردن آب آن است که قوام آب غلیظ تر از قوام هوا است ، و قوامی غلیظ باید تا لختی آلودگی یا چیزی که بدو بازآید بماند، و ترکردن آب این است که هر چه بدو بازآید، لختی آلودگی به آن چیز بماند.
اسماعیل گرگانی یا اسماعیل جرجانی (۴۳۴-۵۳۰ قمری)، پزشک و دانشمند سده ۶ قمری و نویسنده کتاب بزرگ ذخیره خوارزمشاهی که از کتب پایه و جامع درپزشکی سنتی به زبان فارسی است. این پزشک نزدیک به ۱۰۰ سال پس ازابن سینا میزیستهاست. او در مرو در گذشت. آغاز تألیف آن ۵۰۴ قمری بودهاست و بزرگترین کتاب پزشکی به زبان فارسی بود که تا بدان تاریخ نوشته میشد.
چاپ نخست این کتاب را که در سال 1380 توسط فرهنگستان علوم پزشکی به تصحیح دکتر محمد رضا تحرری عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی و استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز منتشر شده است در 791 صفحه از یکی از لینک های زیر دریافت کنید:
http://s4.picofile.com/file/7761640963/Zakhire_bookdl_parsxp_com_.pdf.html
در این بررسی از این منابع بهره بردیم:
- ویکپدیا: احمد قوام، ذخیره خوارزمشاهی، ناظم الاطباء
- لغت نامه دهخدا
- وبلاگ یک شادمهر
ستاد مبارزه با چرندیات